:
"کیارش معینی" جوان نوزده ساله بهائی و عاشق خدمت در نهادهای داوطلبانه آتش نشانی صرفا بدلیل بهائی بودن با محرومیت مواجه و خلع لباس شد.
در متن ذیل دلنوشته وی که خبر از نحوه محرومیت ایشان را دارد آمده است:
شنبه ۴ مرداد ماه نود و نه ساعت حدود سه عصر موبایلم زنگ زد. با دیدن شماره سرتیم آتشنشان، خودم را آماده عملیات نابهنگام کردم. اما گفت کیارش میخواهم ببینمت و موضوعی را باهات درمیان بگذارم، حضوری بیا. با اضطراب به سرعت به محل کارش رفتم. با دیدن حالت تاسف در نگاهش پرسیدم چه شده؟ با حالت سر به زیر گفت امروز صبح حراست سازمان، من و دیگر مسئولین مردمی و مسئول سرمایه انسانی رو خواسته و از ما سؤال و جوابهایی در مورد شما کردند و در نهایت از ما خواستند که از ورودت به عملیاتها جلوگیری شود و دیگر حق پوشیدن لباس آتشنشانی را نداری و گفت دستور از مقامات بالا هست و من شرمنده ام.
این سرگذشت یک جوان عاشق خدمت است، عاشق خدمت به همنوع، عاشق به انسانهایی که در مسیرش قرار دارند و فقط یک جای کارش میلنگد و آن … که یک جوان ایرانی بهائی هست که عاشق ایران است بله این مختصری از داستان زندگی من است.
حدود دو سال پیش به عنوان نیروی داوطلب در سازمان آتشنشانی کلاسهای آموزشی را یکی پس از دیگری با موفقیت سپری نموده و با اخذ مدارک مربوطه در یکی از گروههای واکنش سریع اجازه فعالیت یافتم و چون در این امر بسیار جدی و پرتلاش ظاهر شدم همواره مورد تشویق مسئولین قرار میگرفتم، پس از شرکت در عملیاتهای مختلف اطفاءحریق (که در سال جاری بسیار بیش از حد انتظار بود) از کوههای همجوار تا دشتهای دوردست سرافرازانه قائم به خدمت بودم چه شبها که در ایام نوروز سال قبل تا صبح در کمپهای مسافران بیدار بودیم و چه شبهایی که در سطح شهر با اتومبیل شخصی به گشت زنی میگذشت نه امید دریافت وجهی داشتم و نه به تشویق فرد یا گروهی دلخوش بودم هرآنچه بود عشق بود وعشق. ولی گویا در اینجا عشق ورزیدن هم جرم است و ما محکوم به آن.
وا اسفا که اشک مجال نوشتن نمیدهد آیا مهربان بودن جرم است؟ و آیا عشق به همنوع هم مایه محرومیت است؟ در این مدت ۲سال خدمت عاشقانه و صادقانه هیچ گاه انتظار تقدیر از کوه و جنگل و مسئولین و همراهان و حتی افرادی که در حوادث مختلف گرفتار شده بودند، نداشتم. اما دل شکستهام را چگونه تسلی دهم وقتی از هموطن مسئول کشورم نامهربانی و بی انصافی و تبعیض میبینم؟
خداوندا از تو می طلبم آنچه لایق این ایامت نیست اخذ نمایی و آنچه قابل است عطا فرمائی.
در متن ذیل دلنوشته وی که خبر از نحوه محرومیت ایشان را دارد آمده است:
شنبه ۴ مرداد ماه نود و نه ساعت حدود سه عصر موبایلم زنگ زد. با دیدن شماره سرتیم آتشنشان، خودم را آماده عملیات نابهنگام کردم. اما گفت کیارش میخواهم ببینمت و موضوعی را باهات درمیان بگذارم، حضوری بیا. با اضطراب به سرعت به محل کارش رفتم. با دیدن حالت تاسف در نگاهش پرسیدم چه شده؟ با حالت سر به زیر گفت امروز صبح حراست سازمان، من و دیگر مسئولین مردمی و مسئول سرمایه انسانی رو خواسته و از ما سؤال و جوابهایی در مورد شما کردند و در نهایت از ما خواستند که از ورودت به عملیاتها جلوگیری شود و دیگر حق پوشیدن لباس آتشنشانی را نداری و گفت دستور از مقامات بالا هست و من شرمنده ام.
این سرگذشت یک جوان عاشق خدمت است، عاشق خدمت به همنوع، عاشق به انسانهایی که در مسیرش قرار دارند و فقط یک جای کارش میلنگد و آن … که یک جوان ایرانی بهائی هست که عاشق ایران است بله این مختصری از داستان زندگی من است.
حدود دو سال پیش به عنوان نیروی داوطلب در سازمان آتشنشانی کلاسهای آموزشی را یکی پس از دیگری با موفقیت سپری نموده و با اخذ مدارک مربوطه در یکی از گروههای واکنش سریع اجازه فعالیت یافتم و چون در این امر بسیار جدی و پرتلاش ظاهر شدم همواره مورد تشویق مسئولین قرار میگرفتم، پس از شرکت در عملیاتهای مختلف اطفاءحریق (که در سال جاری بسیار بیش از حد انتظار بود) از کوههای همجوار تا دشتهای دوردست سرافرازانه قائم به خدمت بودم چه شبها که در ایام نوروز سال قبل تا صبح در کمپهای مسافران بیدار بودیم و چه شبهایی که در سطح شهر با اتومبیل شخصی به گشت زنی میگذشت نه امید دریافت وجهی داشتم و نه به تشویق فرد یا گروهی دلخوش بودم هرآنچه بود عشق بود وعشق. ولی گویا در اینجا عشق ورزیدن هم جرم است و ما محکوم به آن.
وا اسفا که اشک مجال نوشتن نمیدهد آیا مهربان بودن جرم است؟ و آیا عشق به همنوع هم مایه محرومیت است؟ در این مدت ۲سال خدمت عاشقانه و صادقانه هیچ گاه انتظار تقدیر از کوه و جنگل و مسئولین و همراهان و حتی افرادی که در حوادث مختلف گرفتار شده بودند، نداشتم. اما دل شکستهام را چگونه تسلی دهم وقتی از هموطن مسئول کشورم نامهربانی و بی انصافی و تبعیض میبینم؟
خداوندا از تو می طلبم آنچه لایق این ایامت نیست اخذ نمایی و آنچه قابل است عطا فرمائی.
No comments:
Post a Comment